بی شک درون مايه اصلي فيلم انجمن شاعران مرده، بر تخريب سنت هاي پوچ و بيهوده بنا شده است این فیلم با
بازیگری تحسین برانگیز “رابين ويليامز “ (جان كيتينگ)در مقام يك معلم ادبیات خفتگان را دعوت به هوشیاری می کند
و شور و نشاط و سرزندگي و اميد را به آنها وعده مي دهد.در مراسم افتتاح سال تحصيلي جديد كه كاملاً سنتی برگزار
مي شود مدير مدرسه چهار ركن اصلي سياست هاي آموزشي را سنت، افتخار، انضباط و ارجمندي برمي شمارد اما
بچه ها در خلوت خود اين چهار ركن را مسخره بازي، وحشت، انحطاط و كثيفي ذكر مي كنند. همين صحنه موازي بيانگر
نگرش متفاوت نسل جديد و آمادگي او براي تغيير را به ما القا مي كند.
معلم در تمام حوادث داستان حضور ندارد و دخيل نيست اما آنچه اتفاق مي افتد صرفاً بيانگر تغييري است كه او جرأت و
امكان بروز آن را فراهم آورده است و سرانجام انجمني كه بدون دخالت معلم يك بار ديگر و پس از سال ها دوباره افتتاح
مي شود و اين بار تاثيري به مراتب والاتر و عميق تر از خود برجا مي گذارد.
برای درک این موضوع به جمله كيتينگ به دانش آموزان در کلاس درسش توجه کنیم :
ما شعر را چون زيباست نمي خوانيم، شعر را چون موزون و آهنگين است نمي خوانيم، ما شعر مي خوانيم
چون كلمات قادرند دنيا را عوض كنند. ما شعر مي خواينم چون از نژاد انسان هستيم.
اینکه معلمی سعی در روشنگری دارد و دانش آموزانش می آموزد زندگی را از زوایای متفاوت بنگرند و جسارت زندگی
متفاوت داشته باشند مرا به یاد داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی می اندازد
ماهی سیاه کوچولو مدرسه ما باش و از عصیان در برابر سنت های بیهوده و پوچ پیرامون خودت هرگز نترس